ماجراهای من و خرید جهیزیه ام! (قسمت اول)

راهنمای خرید جهیزیه

از کجا شروع کنیم؟ چی بخریم؟

این سوالی است که خیلی از تازه عروس‌ها از خودشان می پرسند و نمی دانند برای خرید جهزیه از کجا شروع کنند و چه وسایلی بخرند. یادم هست وقتی من هم حدود دو سال پیش تازه شروع کرده بودم به خرید واقعا نمی دانستم از کجا شروع کنم. خواهر بزرگتری هم نداشتم که زودتر از من ازدواج کرده باشد و تجربیاتش را در اختیار بگذارد.

از طرفی دلم هم نمی خواست با سوال های وقت و بی وقتم دیگران را به دردسر بیندازم. به همین خاطر تصمیم گرفتم برای خرید جهیزیه در اولین قدم از دوستان صمیمی و متاهلم کمک بگیرم. کمک هایی که خیلی به کارم آمد و باعث شد برای بودجه ای که داشتم برنامه ریزی کنم.

پس اولین کاری که برای خرید جهزیه باید انجام بدهید محاسبه مقدار بودجه ای است که برای اینکار در نظر گرفته اید. این موضوع خیلی مهم است. چون نباید با خرید وسایل غیرضروری و بی اهمیت پولتان را دور بریزید و در ادامه برای خرید مابقی جهیزیه تان با مشکل بی پولی مواجه شوید.

دوستان متاهل من و افرادی که با آنها مشورت کردم همگی شان یک جمله مشترک را به اتفاق تحویلم دادند. آن جمله هم این بود:«وسایل غیرضروری و بی استفاده نخر». مثلا یکی از دوستانم به من گفت که هیچ وقت در طول چند سال زندگی مشترکش از سرخ کنش که مقدار زیادی روغن احتیاج داشت استفاده نکرد و در نهایت آن را به قیمت پایینی به یکی از اقوامش فروخت. یا یکی دیگر از دوستانم به نکته مهمی اشاره کرد. «متراژ خانه». او نظرش این بود که اگر متراژ خانه ای که می خوابی در آن وسایلت را بچینی پایین است و خانه کوچک است به هیچ وجه با وسایل دکوری یا تزئیات بی خود آن را پر نکنم. وسایل آشپزخانه ام را در حد نیازم خریداری کنم و از آنجایی که در شروع زندگی دو نفر هستیم و مهمان زیادی هم به خانه مان نمی آید، چند دست قابلمه یا ظروف چینی و… خریداری نکنم.

البته شاید خودتان هم در شبکه های اجتماعی و صفحات مربوط به عروس خانم ها دیده باشید که مثلا 5 دست قابلمه خریده اند یا 3 دست انواع و اقسام چینی یا آرکوپال و… 18 نفره خریداری کرده اند که به نظر خودم هم این اشتباه است.

من خودم اهل پول دادن به چند دست وسیله نبودم و نیستم. از آنجایی که خودم شاغل هستم و به سختی پول درمی اورم تصمیم گرفتم پولی که پدرم برای خرید جهزیه در اختیارم گذاشته بود را درست هزینه کنم. تا یادم نرفته این را هم بگویم که با خواهش من پدرم که حوصله بازار گردی نداشت همه پول را به حسابم ریخت تا خریدها را بر اساس علاقه و سلیقه خودم و همسرم انجام بدهیم.

من در تمام طول مدت خرید جهیزیه از همسرم کمک گرفتم. نگران این هم نبودم که فردا حرف و حدیث بشود یا همسرم بگوید وسیله ای ارزان خریده ام یا گران قیمت. راستش را بخواهید قبل از شروع خریدهایمان به همسرم توضیح دادم که همه وسایل را می خواهم با قیمت مناسب خرید کنم و دلم نمی خواهد به خانواده ام فشار بیاورم. او هم از توضیحات من استقبال کرد و قرار شد خرید جهیزیه را خودمان انجام بدهیم.

اما هنوز مطمئن نبودم از کجا شروع کنم و چه وسایلی بخرم. به همین خاطر تصمیم گرفتم در اینترنت و سایت های خرید جهیزیه و… از خانم هایی که تجربیاتشان را مطرح کرده بودند کمک بگیرم. بعد از روزها مطالعه تجربیات این خانم های عزیز متوجه شدم همه وسایل برقی آشپزخانه ام را نباید از یک برند خریداری کنم. مثلا یکی می گفت در میان تسترها برند فلان خوب است و خیلی های دیگر نظر مثبتشان را درباره آن تستر مطرح کرده بودند. به همین خاطر من از روی گفته های دیگران و تجربیاتشان تصمیم گرفتم برای شروع وسایل برقی و کوچک خانه و آشپزخانه را خریداری کنم.

در ادامه لیستی از وسایل برقی مورد استفاده و کارامد در آشپزخانه را یادداشت کردم. مثل غذاساز، تستر، جاروبرقی و…

از آنجایی که ما هنوز خانه اجاره ای پیدا نکرده بودیم من کارم را با خرید وسایل برقی کوچک شروع کردم تا آنها در زیرزمین و اتاق خواب خانه پدریم به راحتی جا بدهم.

پس بسم الله گفتیم و خرید پرهیجان جهیزیه را شروع کردیم.

 

تفریح خرید در بازارشوش

درخرید جهزیه تنبلی نکنید. برای خرید جهیزیه باید کفش های آهنی پایتان کنید و روزها و ماه ها در بازارهای بزرگ تهران گشت بزنید تا بهترین اجناس را با نازل ترین قیمت خرید کنید.

آن روزها که دنبال جهازم بودم، من و همسرم برای خرید بیشترین وسایل جهیزیه ام به بازارشوش می رفتیم. در بازار آنقدر تنوع بود که سرم گیج می رفت. وسوسه می شدم بهترین چینی و بهترین ظروف کریستال و… را بخرم اما بودجه ام زیاد نبود. مثلا یک دست قابلمه چدنی سفیدرنگ دیده بودم که به نظرم غذا پختن در آنها مثل بهشت بود اما همسرم مانع خرید من شد. گفت هم قابلمه ها سنگین است و هم بعد از مدتی که به پخت و پز افتاد رنگ و لعابش را از دست می دهد و دلت را می زند. یک دست معمولی تر و ارزان تر پیدا کن و بخر تا وقتی خواستی عوضشان کنی حیفت نیاید.

همسرم پر بیراه نمی گفت. تجربه اش در خرید از من بیشتر بود. او با عقلش تصمیم می گیرد و من با هیجان و احساساتم. به همین خاطر به جای خرید یک دست قابلمه بهشتی به خرید یک دست قابلمه زمینی تن دادم. قابلمه هایی که وقتی از بازار بیرونشان آوردم و به خانه بردم، وقتی قابلمه دیگری در کنارش نبود تا قابلمه هایم را با آنها مقایسه کنم، فهمیدم من بهترین و سفیدترین و زیباترین قابلمه های دنیا را خریده ام و برای پخت و پز توی آنها لحظه شماری می کردم.

بعد از قابلمه ههایم رفتم سراغ خرید وسایل برقی. اما نه از راسته اصلی بازار. برای خرید وقتی وارد پاساژها می شدیم به طبقه های منفی یک یا منفی دو پاساژها می رفتیم. همسرم که خودش بازاری است اعتقاد دارد قیمت ها در طبقه های زیرین یا بالای پاساژها مناسب تر و بهتر است. یا خرید در خیابان عمده فروش ها مناسب تر از خرید در خیابان اصلی و تک فروشی بازارشوش است. من هزینه ام خیلی زیاد نبود پس باید به راهنمایی های همسرم دقت می کردم. به همین خاطر ما برای خرید وسایل برقی سراغ مغازه ای رفتیم که در طبقات زیرین یکی از پاساژهای شوش بود. فروشنده مرد منصفی بود که قیمت ها را 5 تا 10 تومن پایین تر از بازار بهمان فروخت. شاید فکر کنید 5 یا ده تومن تخفیف زیادی نیست اما به خرید جهاز که بیفتید، 5 هزار تومن هم مبلغ چشمگیری است. چون همین پول های کم را کنار هم بگذارید، می توانید پول یک وسیله دیگرتان را جفت و جور کنید.

 

خودت رو ارزیابی کن

من خودم رو می شناسم. مثلا می دانم که اهل استفاده از قهوه ساز نیستم. چون هم وقتش را ندارم و هم از طرفی در خانواده ما همه طرفدار چای هستند. اگر هم هوس قهوه کنم یک قوری کتری قهوه ساز که در بازار موجود است و قیمتش 27 تا 28 هزار تومان است می خرم و هوس درست کردن قهوه را از سرم میندازم. به همین راحتی. پس من در خرید جهیزیه ام به جای خرید وسیله ای غیرضروری مثل قهوه ساز یا بستنی ساز وسیله ضروری دیگری مثل غذاساز خریدم. در واقع پول یک قهوه ساز حرفه ای را دادم و غذاسازی خریدم که چندین کاربرد مهم داشت. یعنی هم غذاساز بود، هم آبمیوه گیری، هم مخروط کن، هم رنده و… با یک تیر چند نشان زدم.

نکته دیگر اینکه وسایل برقی را همان طور که گفتم از یک مارک نخریدم. مثلا تسترم را یک مارک، غذاسازم را مارکی دیگر و… را همین طوری خریدم. اما وسایل برقی بزرگ مثل لباس شویی، یخچال را از مارکی خریدم که خدمات پس از فروش داشت.

البته خرید وسایل درشتم را برای وقتی گذاشتم که خانه مان را اجاره کردیم که آن هم برای خودش ماجرای مفصلی دارد که سر فرصت تعریف می کنم.

اما بعد از خرید وسایل برقی کوچکم سراغ دیگر وسایل آشپزخانه رفتم. مثل سرویس چینی که نزد ما ایرانیان از مهمترین قسمت های خرید جهاز محسوب می شود. راستش را بخواهید من دو دست چینی خریدم. یک مدل چنینی دم دستی شش نفره و یک مدل چینی مخصوص مهمان که 18 نفره بود. در توضیح خرید چینی هایم باید بگویم که من هر دو مدل چینی را رنگ سفید گرفتم. سفید رنگی است که هم غذا را خیلی زیبا نشان می دهد و هم هیچ وقت از چشم نمی افتد. البته این یک موضوع کاملا سلیقه ای است. شاید یکی بخواهد رنگ دیگری را برای خریدش در نظر بگیرد اما این واقعیت را قبول کنید که چینی را با مبلمان خانه ست نمی کنند. پس ظروف چینی زیبایی را انتخاب کنید که با دستپخت لذیذ شما زیبایی و جلوه اش دوچندان شود.

من از انجایی که احتمال می دادم خانه اجاره ایمان کوچک باشد و آشپزخانه کوچکتری هم داشته باشد پس دو مدل چینی بیشتر خریداری نکردم. چینی دم دستی هایمان کمی سنگین هستند اما چینی مهمان را 18 نفره خریدم و جنس سبک. چرا 18 نفره خریدم؟ چون جمعیت خانواده همسرم زیاد است و اگر دو خانواده خانه ما بیایند می شویم 12 نفر. دلیل دیگرم هم این بود که اگر چینی هایم به هر دلیلی بشکند و ناقص شود و من دیگر نتوانم مثل آن را در بازار پیدا کنم، جایگزینش را داشته باشم.

حالا در خرید چینی باید حساب کنید که چند خانواده هستید؟ چند نفر به خانه تان می اید، ناقص شدن چینی برایتان مهم است یا نه تا تصمیم بگیرید چه تعداد چینی و ظروف پذیرایی خریداری کنید!

این ماجرا ادامه دارد…

 

One thought on “ماجراهای من و خرید جهیزیه ام! (قسمت اول)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *